BIDBUX
کسب درآمد اینترنتی
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 11 بهمن 1386برچسب:ما زیاران چشـــم یاری داشتیــم, حمیدرضا رجایی, توسط ادمین |

حالمان بد نیست غم کم می‌خوریم

کم که نه هرروز کــم کـم می‌خوریم

آب می‌خواهـم سرابم می‌دهند

عشق می‌ورزم عذابم می‌دهند

خود نمی‌دانم کجا رفتم به خواب

از چـــه بیـــدارم نکردی آفتـــاب؟

خنجری بر قلب بیمارم زدند

بیگناهـــی بودم و دارم زدند

سنگ را بستند و سگ آزاد شد

یک شبه  بیــداد  آمد  داد   شد

عشق آخر تیشه زد بر ریشه‌ام

تیشه زد بـر ریشه ی اندیشه‌ام

...



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 10 بهمن 1386برچسب:سهراب سپهري, حجم سبز, نداي آغاز, کفش هایم کو, توسط ادمین |


 

 

نداي آغاز:

 

 

 

كفش هايم كو،كفش هايم كو،
چه كسي بود صدا زد: سهراب؟


آشنا بود صدا مثل هوا با تن برگ‌.
مادرم در خواب است‌.
و منوچهر و پروانه‌، و شايد همه مردم شهر.
شب خرداد به آرامي يك مرثيه از روي سر ثانيه ها مي گذرد
و نسيمي خنك از حاشيه سبز پتو خواب مرا مي روبد.
بوي هجرت مي آيد:
بالش من پر آواز پر چلچله هاست‌.



ادامه مطلب...

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 25 صفحه بعد